اگر اسلام را از سیاست جدا بدانیم، قداست دین بهتر حفظ نمیشود؟
یکی از بدترین چیزهایی که اجانب در بین مردم و در بین خود ما القا کردند این است که اسلام برای این است که ما همان عبادت بکنیم...
سالهای متمادی سعی کردند که مقوله دین را از ملوقه سیاست جدا کنند. با اینکه انقلاب اسلامی پیروز شده و سیاست دینی در کشور، محور همه فعالیتهاست و مسئله الهامگیری و سرچشمه پیدا کردن سیاست از دین- نه دین از سیاست؛ بلکه سیاست از دین- جزو عرفهای رایج ملتهای مسلمان شده، هنوز دارند تلاش میکنند، بلکه بتوانند این عرف را بشکنند...
اولین حادثهای که در اسلام، در دورانی که پیغمبر از فشار مخالفات در مکه خلاص شد، اتفاق افتاد، چه بود؟ تشکیل حکومت. پیغمبر به مدینه آمد و حکومت تشکیل داد. پیغمبر نیامد مدینه که بگوید من عقاید شما را اصلاح میکنم، احکام دینی را برایتان بیان میکنم، شما هم یک نفر را به عنوان حاکم دینی برای خودتان انتخاب کنید؛ چنین چیزی نبود، بلکه پیغمبر آمد و ازمه سیاست را به دست گرفت.
ایشان از اول که وارد شد، خط مشی نظامی، سیاسی، اقتصادی و تعامل اجتماعی را طراحی کرد. چطور این دین به خط مشیهای سیاسی و نظامی و اقتصادی و اجتماعی کاری نداشته باشد و در عین حال، دین همان پیغمبر هم باشد؟! در مطلب به این روشنی، خدشه میکنند! این در باب ارتباط با سیاست، که پایهایترین مسئله است.
یک وقت بازی نخورید! یک وقت این شیاطین نیایند بگویند که به شما چه دخالت در سیاست؛ شما بروی سراغ مسئله گفتنتان!
... این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است. اگر ایشان هم به سرمایهدارهای مکه و حجاز کاری نداشت و تو مسجد مینشست و مسئله میگفت، جنگ پیش نمیآمد، کشتار نمیشد، عموی معظمش کشته نمیشد.
و به سیدالشهدا وارد است. اگر سیدالشهدا میرفت پیش یزید و بیعت میکرد و مسئله گو، مسئله میگفت، با او میساخت و مسئله میگفت، یزید خیلی هم احترام میکرد، دستش [را] هم میبوسید. ولی تکلیف این بود؟...
اگر ما وحشت داریم، باید ما اصلاً طریقه انبیا را کنار بگذاریم. باید آن چیزی که انبیا آوردند، آن چیزی را که خدا امر کرده به آنها که بروید این سردمدارها را دعوت کنید، [رها کنیم.] دعوت همین نبود که بروند بگویند: آقا، مسلمان شو؛ چنانچه نشد، دیگر بروند سراغ کارشان... سید الشهدا هم اگر با یزید، حضرت امیر هم اگر با مخالفینش، که مخالف اسلام بودند، کنار میآمد، دیگر کشتاری نمیشد، دیگر جنگ صفینی در کار نمیآمد، جنگ جملی در کار نمیآمد.
چشمها را هم میگذارند و خودشان را یا به نفهمی میزنند یا نفهماند و نمیبینند که انبیا چه کردند و چه زحمتهایی و چه جانفشانیهایی برای مقاصد خودشان کردند، و اسلام- از صدر اسلام تا آخر- اولیایی خدا چه کردند و چه جانفشانیهایی کردند و چه فداکاریهایی کردند. یکی از بدترین چیزهایی که اجانب در بین مردم و در بین خود ما القا کردند این است که اسلام برای این است که ما همان عبادت بکنیم، چنان که مذهب مسیح را هم مسخ کردند؛ مذهب عبادت بکنید؛ ظلمه را بگذارید به کار خودشان! این نمیشود؛ نبی نمیتواند این طور باشد؛ مسخ شده است اینها. اینها اسلام را... در نظر جاهلین مسخ کردند. اسلام را به صورت دیگر نشان دادند و این از کیدهایی بود که با نقشههای پیاده شده است و ما خودمان هم باور کردیم.