* معذرت از اینکه ، عکس تو را در خانه ام ،ماشینم ،کیفم و حتّی جاکلیدی ام در جیبم گذاشتم ولی عکس سخنان تو عمل کردم
* معذرت به خاطر اینکه ، قرار بود سخنان و پیامهایت را آویزهٔ گوش قرار دهم ، پشت گوش انداختم.
* معذرت به خاطر منفعت طلبی و آسایش طلبی خودم! به جای اینکه خود را سپر تو قرار دهم و برای تو هزینه و آبرو دهم ، تو را سپر خود و هزینه برای کارهای نسنجیدهٔ خود کردم !
*معذرت از اینکه چه پستها و مقام ها که به نام تو کسب نکردم!(فقط با نام تو و عکس تو !نه لیاقت نداشتهٔ خودم)
* معذرت از اینکه ، از نام تو برای سرکوب و تخطئهٔ دشمنان شخصی خودم استفاده کردم. و هرکس حتی دوستان خود را بانام ضدولایت فقیه ازتو ونظام جداکردم وبیرون راندم( همان هایی که با من و منفعت شخصی من مشکل داشتند!)
* معذرت از اینکه چندسالی بود فقط عاشق عکس تو بودم و حتی آخر هیئتمان سرود ولایی مان را زمزمه میکردم و همیشه عاشقانه به تصاویرت در تلویزیون و دسکتاپ رایانه ام ! خیره می شدم وخیره خیره از کنارکلماتت و راهنمایی هایت گذشتم !
* معذرت از اینکه هر کاری را ( واقعا هرکاری را ) با نام تو پیشکش خلایق (همان برادران و خواهران دینی ام !) کردم.
* معذرت از اینکه چقدر از معنویتت و علمت و مدیریتت و وحتی ورزشت برای دیگران گفتم وگفتم ولی خودم.... نه از تحصیلم ، تحصیلی حاصل شد و نه...
* معذرت از بی خیالی و سستی خودم ! دیدم که چقدر از مطالعه و انس کم من باکتاب و قلم تاسف خوردی. دیدم که به قرآن و تدبّر در آن سفارش کردی .دیدم که ..... وفقط دیدم و دیدم و...بس!
* معذرت از اینکه ، به بهانهٔ (( ولایت پذیری )) به دیگران اجازه ندادم از مسئولین و مدیران(یعنی هم آنهایی که باید از آنها سوال شود ! ) سوال کنند.(انتقاد که جای خود دارد!) با تقدّس دادن های بی جای من به برخی ! حصن حصینی ایجاد شد که راحت باشند و آسوده ...
* معذرت از سرعت اضافهٔ خودم ! واز کندی ملال آور خودم ! قرار بود راه بَر من باشی وکسی که راه را نشان می دهد. ولی قبل از تو راه را رفته بودم!
* ودر آخر معذرت از بی تقوایی خودم . قرار بود سربازت باشم .سربارت شدم.
او بود که با نظر صائب و اراده ای قوی و ایمان و توکل بی نظیر خود، مشکل را حل می کرد. خدا شاهد است که در مدت عمر خود کسی را در این حد از توکل و حسن ظن به خدا ندیده و نشنیده ام. ایشان مشکل را حل و گره را باز می کردند.
امروز این پدر خانواده و آن متکای محکم و کسی که خاطرمان آسوده بود که در مشکلات به او مراجعه خواهیم کرد، در میان ما نیست. بخاطر دارم که مادر اسیری – نمی دانم در تبریز بود یا در جای دیگر- به من گفت که بچه ام اسیر بود ، امروز خبر آمد که شهید شده است. شما برو و به امام بگو که فدای سرتان؛من ناراحت نیستم. این زن وضع خیلی عجیبی داشت.
دیدم جمعیت را می شکافد و می آید. نمی گذاشتند که بیاید.من گفتم که بگذارید بیاید، ببینم چه می گوید.آمد و این حرف را زد.از این حرف من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. وقتی که خدمت امام آمدم یادم رفت که اول بگویم. بعد که بیرون آمدم، یادم آمد. به یکی از آقایان که در آنجا بود،گفتم به امام عرض بکنید یک جمله ماند.ایشان ، پشت در حیاط اندرونی آمدند ، من هم به آنجا رفتم . وقتی حرف آن زن( مادر شهید) را گفتم، امام چنان چهره ای نشان دادند و آنچنان رقتی پیدا کردند و گریه شان گرفت که من از گفتنش پشیمان شدم.
(منبع:برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مراسم بزرگداشت امام اول خرداد ۱۳۶۹)-پایگاه اطلاع رسانی سپاه عاشورا
این روزها همان روزهاست که آن شاه معدوم رفت! بهتر بگم در رفت!!!...
26 دی ماه سالروز فرار شاه خائن از ایران است این امر ثمره سالها تلاش ومبارزه ملت مسلمان ایران بود نقش والای رهبری ارزشمند حضرت امام راحل(ره) در پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، بسیار خاص است، امام خمینی (ره) با اتکاء به خدواند متعال وپیروی از مکتب شهادت امام حسین(ع) نهضت مردم ایران را به سرانجام مقصود رساند. جنایات وخیانتهای رژیم طاغوت، دین ستیزی ووابستگی وسر سپردگی آنان به دول غرب واستکبار جهانی باعث گردید تا آن قدرت پوشالی از هم بپاشد، باید از یاد نبریم مادامی که دوعنصر ولایت ومردم در نظام اسلامی همچون مشتی واحد بر سر دشمنان اسلام وانقلاب فرود می آید ، پیروزی وسر افرازی از آن ایران اسلامی است.