آرزویم را شهادت می نویسم تا نکند یک وقت آرزوهایی دراز مرا از آن سعادت ابدی حتی در آرزو کردن جدا کند ...
آرزویم را شهادت می نویسم تا نکند یک وقت در درس عاشورای استاد عشق حـسـیــن(ع) برایم جز شرمندگی چیزی نمانده باشد ...
آرزویم را شهادت می نویسم تا نکند یک وقت طعم شهد اهلی من العسل را در عالم آرزوها نچشیده باشم ...
اللّهم ارزقنا الشهادة ...
الماس اگر چه از همه جوهرها شفاف تر است ، سخت تر نیز هست.
ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق تنها با یقین مطلق ممکن است .
و ای دل!
تو را نیز از این سنت لایتغیر خلقت گریزی نیست
نپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند و لاغیر ،
صحرای بلا به وسعت همه ی تاریخ است.
...و حسین(ع) نبض همیشه تپنده ی هستی،،،
همان جایی که وقتی میرسی لباس از تن در نیاورده و گرد راه نریخته می ری زیارت، غسل هم نمی خواهد. هرچه خسته تر باشی و ژولیده تر به حال و هوای اینجا قریب تری! خسته و گرسنه و تشنه بار سفر را میگذاری و می روی به سمت حرم. اذن دخول هم ندارد این حرم. اذن دخولت ورودی کربلاست که اینجا همه اش حریم ماست.
" أ أدخل " ها را باید از سرزمین خودت بخوانی.
اجازه ها را باید از خانه ات، از خانه ی دلت بگیری؛ که از همان لحظه ی عزم ، زائر می شوی و کربلایی. اذن دخولت در کربلا می شود حرم عباس و به قول خودمون " مسئول دفتر امام حسین "!
الف.قاف